تحولات لبنان و فلسطین

به بسیاری از مقولات دینی می‌توان با نگاه انسانی نگاه کرد یعنی مفاهیم دینی را می‌توان با عینک انسانیت دید. مانند مقوله «روزه‌داری» که می‌تواند سرمنشأ رشد فراوانی باشد. می‌شود نگاه انسانی را در جای جای دین یافت. تقویت این نوع نگاه به تقویت انسان‌هایی متعالی‌تر کمک می‌کند.

رمضان؛مهم‌ترین جشن جهان اسلام

اما در تبیین چگونگی انجام این کار و رشد بیش از پیش عواطف انسانی به سراغ حجت‌الاسلام شاندیزی از مسئولان مجمع حبل‌الله رفتیم و درباره راهکارهای ارتقای عواطف انسانی گفت‌وگو کردیم.
یکی از فواید روزه‌داری تقویت و غلبه اراده انسان است تا جایی که در دیگر ادیان هم به آن اشاره شده است.  انسان در ماه رمضان چگونه می‌تواند با قوی‌سازی اراده، رفتارهایش را مدیریت کند و از توجه به خود (خودخواهی) به‌سمت احسان به دیگران منعطف سازد؟
روزه نتایج و آثاری را به دنبال خود دارد، یک‌سری آثار فردی است که بخشی از آن انجام تکلیف شرعی و بخشی مبارزه با هوای نفس و تمرین مبارزه با خودخواهی است. بعد دیگر آن، آثار اجتماعی روزه است که ما در ماه مبارک رمضان به یاد فقرا باشیم. گاهی اوقات تا اینجای مسئله گفته می‌شود اما ادامه‌اش ذکر نمی‌شود. آیا منظور این است گرسنگی بکشیم تا یادمان باشد فقرا هم گرسنگی کشیدند؟ یا نه، ممکن است تعهد و الزام عملی بعد از این بیاید. شهید بهشتی جمله معروفی دارند که این ایام هم خیلی مطرح شد. می‌فرمایند: انسان در حالت عادی روزی سه نوبت غذا می‌خورد. در ایام رمضان انسان معمولاً دو نوبت غذا می‌خورد؛ یک نوبت غذا نمی‌خورد. آن یک نوبتی که غذا نمی‌خورد را چکار کند؟ توصیه دین این نیست آن را ذخیره و به حساب بانکیمان اضافه کنیم؟ آن یک نوبت را به کسانی که ندارند و محروم هستند بدهیم. شهید بهشتی می‌فرمایند: مستحب است این یک وعده را انفاق کنیم. شهید در ادامه می‌فرمایند: الان این سنت افطاری دادن، حالت میهمانی‌بازی 
درآمده است. 
در بسیاری از کشورها با جشن و پذیرایی و میهمانی گسترده به استقبال ماه مبارک رمضان می‌روند اما در ایران این اتفاق نمی‌افتد. در آداب دینی ما هم جایی مخالفتی نشده است.
در مسجد محله پدری‌ام شبی برنامه نماز و تعقیبات و سخنرانی یک ساعت طول کشید و دیدم جوانان خیلی کمی هستند. به حاج آقا گفتم جوان حوصله این همه برنامه فشرده را ندارد.
مسئله‌ای که وجود دارد این است ما سطح افراد را لحاظ نمی‌کنیم. برخی از معارف و توصیه‌ها مربوط به سطح خاصی از افراد است. مال ما کلاس اولی‌ها و عموم جامعه نیست. بله ما باید مناجات‌خوانی داشته باشیم و در برخی از هیئت‌هایمان باشد. اما مشکل اینجاست می‌خواهیم فضای عمومی جامعه را شبیه فضایی کنیم که مثلاً آیت‌الله بهجت به برخی از شاگردان خاص خودشان 
توصیه می‌کردند. 
ما در خیلی از جشن‌های امت اسلامی می‌بینیم ایران عقب است. چه اشکالی دارد ماه رمضان شبیه نیمه شعبان، خیابان‌ها چراغانی شود، مجالس تواشیح‌خوانی برگزار شود. اصلاً ما به این بعدی که نوجوان و جوان ما چه حس و ارتباطی می‌خواهد با ماه رمضان بگیرد فکر نمی‌کنیم. حتی برنامه کودکمان به همین نماز و روزه می‌پردازد. در خیلی از کشورهای اسلامی، این‌گونه نیست. سفره‌های افطاری زیادی می‌بینیم که در کوچه‌ها و خیابان‌ها پهن می‌شوند. ما سفره افطاری خیابانی کم داریم؛ مگر آنکه شب‌های شهادت امیرالمؤمنین(ع) سفره‌ای پهن شود که آن هم به خاطر امیرالمؤمنین(ع) است و به خاطر ماه رمضان نیست. در حالی که بزرگ‌ترین عید اسلامی در جهان اسلام عید فطر است. ما مشهدی‌ها حرم را داریم که پس از اذان، افطاری ساده می‌دهند اما در شهرهای دیگر 
این‌گونه نیست.
متأسفانه ما نسبت به اعیاد مشترک اسلامی -که بعد شیعی ندارد- کم‌توجهیم. هیئت‌های ما درگیر سه مراسم هستند، نیمه شعبان، عید غدیر و فاطمیه؛ البته محرم و صفر که جای خود دارد. بخشی از این مسئله به فرهنگ‌سازی نهاد دین برمی‌گردد در حالی که باید سطح‌بندی لحاظ شود. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) یک تبلیغ عام و یک تبلیغ خاص داشتند. خیلی وقت‌ها ائمه(ع) ملاحظات تربیتی برای افراد خاص داشتند اما نسبت به عموم جامعه این طور نبودند. ما توصیه‌ای را که مثلاً برای یار خاص حضرت بوده در فضای عمومی مطرح می‌کنیم.
کتابی با نام «استاد در کلام رهبر» درزمینه سخنان رهبری درباره شهید مطهری وجود دارد. رهبری می‌فرمایند شاید اگر شهید مطهری در قم می‌ماند مرجع تقلید بزرگی می‌شد. اما اینکه ایشان به مسائل روز جامعه می‌پرداخت به خاطر حضورش در تهران و دانشگاه تهران بود. تجربه خودم هم تا پیش از ورود به دانشگاه همین بود. پس از ورود به دانشگاه بسیاری از اولویت‌هایم جابه‌جا شد.
اولین بار که به یکی از روستاها رفتم عبرت‌های عاشورا می‌گفتم. یکی از روستایی‌های اطراف از دنیا رفت. برای تسلیت سوار وانت 
شدیم و رفتیم.
منبری مراسم یک داستان را خوب پرورش داد و بیان کرد. پیرمردهایی که کنار ما بودند گفتند حاج آقا یاد بگیر. من آنجا فهمیدم و از شب‌های بعد سعی کردم دائم داستان بگویم. من قبلش بحث‌هایی را می‌گفتم که نه نیاز این‌ها بود و نه متوجه می‌شدند.
فضا همین است و اشکال آنجاست که ما مخاطب‌شناسی ناظر به میدان نداریم. چرا برنامه‌های فرهنگی که در جاهای مختلفی در حال بودجه خرج کردن است جواب نمی‌دهد؟ این نسل جدید را که می‌بینید این گونه است 
۱۲ سال در آموزش و پرورش ما بوده است، بالاخره شما می‌توانستید کاری برایشان انجام دهید. یا ما کاری نکردیم و یا چه بسا این‌ها را زده و سرخورده کرده‌ایم.
نقش رسانه‌ها در این زمینه چیست؟
نکته‌ این است وقتی نگاه این باشد که قرار است مهم‌ترین جشن جهان اسلام در ماه رمضان اتفاق بیفتد از قبل رمضان تولیدات رسانه‌ای، کلیپ‌ها و سرودهایی ساخته می‌شود تا به صورت بمب رسانه‌ای بترکد و همه احساس فرح و شادی کنند. در جهان عرب ما این مسئله را شاهدیم اما در ایران دیده نمی‌شود.
حتی در کشورهای جنگ‌زده مانند یمن این مسئله دیده می‌شود.
ما در برخی محله‌های یمن و فلسطین نیز این مسئله را شاهد بودیم که همه دسته‌جمعی افطاری می‌خورند. مثلاً در محله شیخ جراح پس از افطار دسته‌جمعی، مبارزه هم دسته‌جمعی اتفاق می‌افتد. بخشی از این نوع نگاه در ایران به نهاد دین برمی‌گردد و بخشی دیگر نیز به رسانه و صداوسیما. باید نگاه امتی شکل بگیرد حتی ارتباط گیری با کشورهای اسلامی دیگر به‌صورت ضعیف وجود دارد. ما می‌توانیم از تولیدات جهان عرب استفاده کنیم. این خیلی اثر دارد. اگر صداوسیمای ما نمی‌تواند تولید کند اشکالی ندارد؛ دست‌کم از این همه کلیپ مفید استفاده کند. فضای کشورهای اسلامی به‌گونه‌ای است که ما راحت می‌توانیم استفاده کنیم. حتماً لازم نیست مداح ما بیاید سه زبانه بخواند. «المسیره» یمن دارد تولید می‌کند، می‌شود از این‌ها استفاده کرد.
نقش رسانه بسیار پررنگ است. حتی در بخش کودکان می‌بینیم درنهایت «عمو روحانی» می‌آید و چهار تا شوخی و خنده تمام می‌شود. برای کودکانمان نهایتاً می‌گوییم نقاشی رمضانی بکشند! برنامه‌ریزی جدی نداریم و تعدادی کلیشه‌هایی که از قبل بوده را تکرار می‌کنیم.
در پرانتز باید عرض کنم رسانه این‌گونه شده که هروقت فضای حزن و غم است آخوند می‌آوریم و هرگاه فضای شادی است بازیگر. نباید این‌گونه، مردم را به سمت ماهواره سوق دهیم. نگاه اصلی باید عوض شود که بالاخره مخاطب عمومی باید تلویزیون را ببیند.
یکی از فلسفه‌های روزه بعد اجتماعی آن است؛ رسول اکرم(ص) می‌فرمایند خداوند روزه را واجب ساخته تا ثروتمندان درد گرسنگی را بفهمند و بر فقرا عطوفت کنند. پیامبر(ص) فرمود: ماه رمضان، ماه همدردی است. رشد عواطف انسانی این است که نگاه مشفقانه به کل بشریت وجود داشته باشد. نگاه مشفقانه به انسان‌ها چگونه محقق می‌شود وقتی کسی به دیگری کمک نمی��کند و از محبت ورزیدن دریغ می‌کند. مثلاً می‌گویند چرا در حالی که در کشور خودمان کلی محروم داریم به کشورهای دیگر کمک کنیم؟ چه باید کرد تا مسئله رشد حس انسان‌دوستی به صورت جریان درآید؟ 
قضیه دو بعد دارد؛ بخشی از آن اسلامی و معارفی است. اگر روی معارف امتی خودمان کار کنیم خیلی از این مشکلات حل می‌شود. ما حدود یک‌میلیارد و ۹۰۰میلیون مسلمان داریم. نگاه بسیاری از سخنرانان و مداحان ما نگاه «امت‌محور» نیست. نگاه امتی نگاه حضرت امام(ره) است که می‌گوید اگر این‌ها یک سطل آب دستشان بگیرند اسرائیل از بین خواهد رفت. سال ۵۹ سفری به لبنان رفتم. جمعیت لبنان حدود ۶میلیون نفر است. پیمودن کل مسافت از شمال تا جنوب این کشور به اندازه صبح تا ظهر طول می‌کشد. اسرائیل هم همسایه‌اش است و تقریباً همین میزان است یعنی ابعاد زیادی ندارد. گاهی جوان ما فکر می‌کند ابعادش چقدر بزرگ است. کلاً شاید اندازه مشهد و حومه باشد. با این وسعت جغرافیا اگر واقعاً آب بریزند از بین می‌رود. این به شرطی است که این‌ها واقعاً بیایند و همکاری کنند و علیه دشمن مشترک، متحد شوند. نگاه امتی در ما شکل 
نگرفته است.
در معارف دینی و نگاه نبوی، مرز جغرافیایی به مرز امت اسلامی تبدیل می‌شود و هر مسلمانی هر جای جهان می‌خواهد باشد در دهکده مسلمین قرار می‌گیرد و من باید نسبت به آن احساس مسئولیت کنم. اینجاست که برای این فرد ایتام یمن و فلسطین و بحرین و کشمیر و پاکستان فرقی با ایتام منطقه 
خودش ندارد. 
این نگاهی است که برای مذهبی‌ها باید تقویت کرد. برای افراد غیرمذهبی بهتر است «واقعیات» جهان را مطرح کنیم. مردم نسبت به فلسطین «نگاه انسانی» دارند. همین شهید «راشل کوری» که در دفاع از ملت فلسطین جلو بلدوزر قرار می‌گیرد یک نمونه از این نوع نگاه «انسانی» است. ما حتی یک کلیپ درست و حسابی برای این خانم نساختیم. چه بسا در روز قدس شاید چند کلیپ 
پخش شود.
در ترکیه گروه‌ها و ان‌جی‌اوهای مختلفی وجود دارند که کمک می‌کنند. ما قشر غیرمذهبیمان را نمی‌توانیم صرفاً با چند «باید» و «نباید» حساس کنیم. باید از این جریانات مختلف، مستندهای فراوان بسازیم و نشان دهیم و «عواطف انسانی»شان را 
برانگیخته کنیم.
مثلاً بگوییم فلانی مسیحی است و این کار را انجام می‌دهد. جریان «پزشکان بدون مرز» همین‌طور است. اخوی ما دوستی دارد که پزشک است و این‌ها در سال یک یا دو ماه را باید در منطقه‌ای حاضر شوند. نگاه خاصی هم ندارد. برای قشر غیرمذهبی باید هم «عواطف انسانی» را پررنگ کرد و هم نمونه‌ها و الگوهای عینی را نشان داد. نمی‌شود صرفاً حرف زد. گاهی اوقات یک مستند به اندازه ده‌ها سخنرانی و حرف اثر دارد. «سفر به سرزمین مقدس» کتابی است که مشغول خواندنش هستم. خاطرات آقایی کانادایی است که با همسرش یک سال در فلسطین زندگی می‌کنند. این کتاب کمیک و مصور است. مقدمه زیبایی دارد. جالب اینجاست این بنده خدا هنرمند است و می‌خواهد جاهای مختلف برود. بعضی جاها جلویش را می‌گیرند و می‌خواهند بازرسی‌اش کنند. می‌پرسند خانمت کجاست؟ می‌گوید «غزه». او را به اتاق دیگری می‌برند و فضا را امنیتی می‌کنند و وسایلش را می‌گردند تا بمب نداشته باشد. همسرش به عنوان پزشک بدون مرز رفته یک سال خدمت کند. این افراد، کتاب‌ها و مستندها حتی برای قشر مذهبی هم تأثیر دارد. اگر این‌ها را مطرح کنیم فضا 
عوض می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.